عدم فرهنگ نگهداری، مراقبت و رسیدگی به هر چیزی، ما را از واقعیت و حقیقت آن چیز محروم می کند. ما نمی توانیم درختی را بکاریم و طرز نگهداری از آن را فرا نگیریم، ما نمی توانیم اتومبیل بخریم و به طرز نگهداری و رسیدگی آن بی تفاوت باشیم، ما نمی توانیم خانه ای را بنا کنیم و مخارج نگهداری آن را در نظر نگیریم، ما نمی توانیم دوست و همسری انتخاب کنیم و از علوم نگهداری آن بی خبر باشیم!
ما نمی توانیم و حق آن را نداریم که ازدواج کنیم و صاحب فرزندانی شویم و با روش های من در آوردی فرسوده، کهنه و سودجو از آنان مراقبت و نگهداری کنیم، زیرا انسان یک موجود پویا و زنده و آنلاین است، انسان همیشه در زمان حال و اکنون حضور دارد و پاسخ کهنه به نگهداری و مراقبت به حال اکنون، او را جواب نمی دهد.
چرا بسیاری از مردم که در اوایل آشنایی با همسر و دوستان خود، جوگیر شده و ادای عاشق_معشوق در می آورند، بعد از مدتی آن هیجان فرو نشسته و یکنواختی و چه بسا نفرت جای همان عشق را می گیرد!؟
نمی توان یک اتومبیل خرید و هرگز روغن موتور آن را تعویض نکرد و یا آن را تمیز نکرد و این در انسانها هم مصداق دارد، ما باید مسئولیت نگهداری از یک رابطه و آن چیزی را که از آن بهره و مورد استفاده قرار می دهیم را بر عهده بگیریم. ما حق این را نداریم که دوست و همسری انتخاب کنیم و هرگز حال او را نپرسیم، ابراز علاقه و عشق نکنیم، از او مراقبت نکنیم و او را از خود بیگانه و جدا بدانیم، آرزوها و علاقه های او را نادیده بگیریم!
شروع اغلب ارتباطات معمولا باشکوه و هیجان انگیز و دوست داشتنی هستند، اما وقتی به آن ارتباط رسیدگی نکنیم، طبیعی است که آن ارتباط به مرور زمان هیجان خود را از دست بدهد.
اینکه هیجان اغلب ازدواج ها بعد از مدتی فرو می نشیند، هرگز طبیعی نیست.
زمانی که مرتب مشاجره می کنیم، زمانی که دوستمان را تحقیر می کنیم، زمانی که با کنایه با دوست خود سخن می گوییم، زمانی که به دوست و همسر خود توجه کافی نمی کنیم، زمانی که بهترین شرایط و عزت نفس را برای همسرمان روا نمی داریم، زمانی که حرمت نفس همسر و دوستمان را نگاه نمی داریم، خیلی غریب نیست که همسرمان از چشممان بیفتد و یا ما از چشم همسرمان بیفتیم و دیگر آن همسر، همان همسر قبلی نخواهد بود، برای اینکه ما این اتومبیل را در طول سال ها نه دستمالی رویش کشیده ایم و نه مرتب به مکانیک برده ایم و همیشه هم زیر باران مانده است، آیا این اتومبیل می تواند زیبایی و طراوت اولیه را داشته باشد!؟
البته اتومبیل در اینجا یک تمثیل است و آن را به دشواری می توان با انسان مقایسه کرد، زیرا انسان برخلاف اتومبیل قرار است به مرور زمان زیباتر شود و اگر زیبا نمی بینیم و یا زیبایی را دیگر نمی بینیم، باید به خود مراجعه کنیم و ریشهء این تغییر را در خود جستجو کنیم.
بی دلیل نیست که نفس دم دمی مزاج است و هر روز سازی دیگر می زند، برای اینکه زیبایی را با خوی عدم رسیدگی تبدیل به زشتی می کند. نفس وقتی عاشق می شود، همان روزهای اول جوگیر می شود، اما بعد از مدتی با رفتار خود آن ارتباط عاشقانه را تبدیل به نفرت می کند و همیشه هم در جستجوی دوست و همسر و انسان ایده آل می گردد و هرگز هم به آن نمی رسد!
فرهنگ رسیدگی و نگهداری از ابزارها در ایران بسیار ضعیف است، و این فرهنگ در ارتباطات نیز صدق می کند. ما قدر آن چیزهایی را که داریم نمی دانیم و یا اگر هم می دانیم راه مراقبت و نگهداری را نمی دانیم.
محبت، صداقت، اعتماد و آگاهی می تواند طرز نگهداری و مراقبت از همسر و دوست و ارتباطات باشد، اما توجه نفس، برای غریبه هاست، برای افرادی است که در دسترس ما نیستند، برای افرادی است که دست نیافتنی هستند و تا کسی در خانه ما را می زند، گویی او سزاوار سرکوب و انکار باشد!
نزدیک تر از خود و خداوند چه کسی می تواند برای ما باشد؟ اگر حال ما خوب نیست، بدون تردید به خود و خداوند در خودمان نه تنها توجه لازم را نکرده ایم، بلکه انکارش نیز کرده ایم، و تا این توجه را بیدار نکنیم، نه می توانیم به خودمان رسیدگی کنیم و نه به دیگران و نه به واقعیات و حقایق.
در بهشت همه به فکر و مراقب هم هستند و در جهنم هر کس به فکر "نفس خود" است