نفوذ مسیحیت در میان مسلمانان

پس ار مطالعه فشرده اصالت ایده ها در نوشته های عرفانی ابن عبری ، وینسینک ادعای ارتباط صمیمی عرفان سوریه با عرفان اسلامی از منشأ غزالی را موجه دانست .
وینسینک به مقصودش در 1919 درباره تأمین بخشی از نیاز اشاره می کند :
من امیدوارم که ترجمه آینده اسحاق نینوا و یک نسخه از کسی که جان سابا نامیده شده ، وسعت میزان تأثیر عرفان مسلمانان بر سوریان را نشان دهد
با این وجود هنگای که مارگارت اسمیت در سال 1931 مطالعات خود درباره " عرفان اولیه در شرق میانه " منتشر شد ، انگیزه های جدیدی برای مطالعه به وجود آمد که نقش عرفان کلیساهای شرقی در توسعه تصوف را روشن تر کرد.
نکته ای که باید دوباره به شدت روی آن تأکید کرد این است که  عرفان اسلامی ، که تحت نام تصوف قرار میگیرد ، به طور کامل بر پایه آموزش ها و تمرینات راهبان مسیحی و ساکنان صومعه های متعددی است که در مسیر اعراب جنگجو پراکنده شده بودند.
در واقع به سختی نکته ای در عرفان اسلامی میتوان یافت که از چهارچوب اصلی تفکر عرفان مسیحی اولیه قرض گرفته نشده باشد.
عرب شناس اروپایی ، آر نیکلسون ، با در نظر گرفتن این نقطه نظر  که پایه اساسی عرفان ، یک تلاش برای بازتولید تجربه ای است که حضرت محمد (ص) خود داشته است در این موضوع تمایل به میانه روی دارد ، اما همچنین به نشانه هایی که به آثار مستقیم نفوذ زهد مسیحی و عرفان هلنی در منشأ و و توسعه عرفان اسلامی ، اشاره می کنند نیز وزن سنگینی می دهد. دادن یک پاسخ قطعی به این سوال پیچیده ممکن است فراتر از توانایی انسان باشد .از یک طرف ، ما منابع کاملی برای این مطالعه نداریم ، و از طرف دیگر ، باید همیشه احتمال برخواستن ایده های نوآوارانه  در ذهن ها و فرهنگ های مختلف در ناخودآگاهی جمعی بشر را در نظر داشت .
با این وجود ما نمی توانیم  برخی نشانه ها را در زمینه  تأثیر زاهدان سوریه بر عرفان اسلامی نادیده بگیریم
غزالی ، یکی از شارحان بعدی تصوف ، شرح زیادی از ابن عبری دارد ، اما  او به داشتن مطالعات در زمینه انجیل ها نیز شناخته شده است ، اگر او حتی ذره ای  آزادگی روح همتای مسیحی اش را داشته  ، باید آثار دیگر منبع مسیحی را خوانده باشد .خود حضرت محمد (ص ) با مسیحیان ارتباط داشته است و احتملا  راهب مسیحی افسانه بحریه ، را به او داده و  آنچه را که از تهذیب راهب می داند ، به آموخته است. عنوان بسیار جذاب "صوفی" ، علیرغم ریشه شناسی مذهبی که آن را به "sufu"  ، به معنی خلوص ، متصل می کند ، از کلمه "suf" به معنی پشم ، گرفته شده که  یک یادبود ثبت شده از لباس پشمی رنگ نشده زبر است که توسط عابدان مسیحی پوشیده می شد و زاهدان صدراسلام  از آنها الگو گرفتند  درنهایت ما باید شهادت خود صوفیان را معتبر بدانیم . شهادت  ماجرای ابراهیم ادهم ، شاهزاده بلخ (777)  از شمال شرق ایران ، کسی که زندگی اش شبیه گوتاما بودا است :
مانند بسیاری از صوفیان اولیه ، او به عنوان کسی که  با خلوت نشینان مسیحی در بیابان تماس داشته است ، معرفی می شود.او گزارش می دهد که  "من عرفان را آموختم " تا آنجا که اشاره میکند که شاگرد " یک راهب به نام پدر سیمون " بوده است.